درمان هیپنوتیزمیِ ترس در کودکان

استرس (بلای همه‌گیر قرن)

استرس (بلای همه‌گیر قرن)
دکتر عنایت‌الّه شهیدی
مدرس انجمن علمی هیپنوتیزم بالینی ایران
عضو انجمن روان‌شناسی ایران
758 240 88 – 021

قرن 17 را ”قرن آگاهی“، قرن 18 را ”قرن منطق“، قرن 19 را ”قرن پیشرفت“ و قرن بیستم را ”قرن اضطراب“ نامیده‌اند. این در حالی است که بشر در قرن بیست‌ویکم هم‌چنان با مشکل روزافزون اضطراب دست‌به‌گریبان است. ما در عصری به‌سر می‌بریم که به‌جهت ماشینی شدن زندگی و بیگانگی با طبیعت، آدمی در برابر فشارهای روانی فزاینده‌ای قرار دارد که تن و روان وی را می‌آزارند و او را مستعد ابتلا به انواع بیماری‌ها می‌نمایند. گسترش و ازدحام بی‌رویه‌ی شهرها، زندگی ماشینی، بیماری سرعت و کم‌رنگ شدن ارزش‌های خانوادگی، تعارض‌هایی برای جامعه به‌وجود آورده که از دلایل اصلی بروز استرس می‌باشند. پیوسته با فشار ناشی از اجبار به انجام دادن کارهای بیشتر در فرصت‌های کوتاه‌تر روبه‌رو می‌شویم و درواقع به‌نظر می‌رسد که همه‌ی ما مبتلا به بیماری سرعت شده‌ایم. مشکلاتی نظیر آلودگی صوتی، راه‌بندان‌های آزاردهنده و کار و فعالیت طاقت‌فرسا روزبه‌روز بیشتر می‌شوند. وقتی رابطه‌ی یک دانشجو با هم‌اتاقیش به‌هم می‌خورد، دوستی را از دست می‌دهد و یا با خیل عظیم مطالب یادگرفتنی برای امتحان مواجه می‌شود، دچار فشار روانی می‌گردد.
این روزها از استرس یا فشارهای روانی زیاد سخن به میان می‌آید و همه‌ی ما این واژه‌ها را به‌کرّات به کار می‌بریم. متأسفانه اغلب ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که اوقات فراغت، چندان معنایی ندارد و به‌ندرت فرصتی برای یک فعالیت مفرح و یا حتی یک گپ‌وگفت معمولی به‌دست می‌آید. قرار گرفتن در معرض شرایط نامناسبی که برای سلامت جسمی و روانی یا موقعیت اجتماعی فرد تهدیدزا محسوب می‌شود، فشار روانی زیادی بر وی تحمیل می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهند که 80 درصد موارد مراجعه به پزشک به علت استرس یا بیماری‌های ناشی از آن است. درواقع استرس می‌تواند به‌صورت یک بمب ساعتی عمل کند و بستَری مستعد برای ایجاد یا تشدید انواع بیماری‌ها فراهم آورد. بعضی‌ها برای فرار از استرس، روش‌های کوتاه‌مدت و به‌ظاهر مؤثر، مانند پناه بردن به دخانیات، الکل و یا مواد مخدر را به‌کار می‌گیرند. از آن‌جایی که این روش‌ها به‌طور موقت از فشار روانی می‌کاهند و در اولین دفعات مصرف، احساس نسبتاً خوبی ایجاد می‌کنند، فرد به استفاده از آن‌ها ادامه می‌دهد. برای مدتی در سرخوشی ناشی از مصرف این مواد، غوطه‌ور می‌ماند ولی رفته‌رفته متوجه می‌شود نه تنها مشکل اولیه‌اش حل نشده بلکه گرفتار معضل بزرگ‌تری شده که پیامدهای بسیار مخرب‌تری دارد و درواقع از چاله به چاه می‌افتد.
استرس، تنها یک محرک خارجی نیست بلکه شامل فرایندی از تعامل‌های مستمر میان فرد و محیط است که هر یک بر دیگری اثر می‌گذارد و متقابلاً از آن اثر می‌پذیرد. بنابراین استرس در عین این‌که دربرگیرنده‌ی عوامل تنش‌زا است، تحت تأثیر رابطه‌ی میان فرد و محیط نیز قرار دارد. زمانی که ما شرایط محیطی خاصی را برای موقعیت اجتماعی یا سلامت روانی و جسمی خود، تهدیدزا ارزیابی می‌کنیم دچار فشارهای روانی می‌شویم. در این میان، شیوه‌ی تفسیر و باورهای ما در مورد یک تجربه یا اتفاق زندگی، بیش از خود آن اتفاق بر احساسات و هیجانات‌مان اثر می‌گذارند. به‌عبارت دیگر قسمت عمده‌ی فشارهای روانی، ناشی از عوامل بیرونی نیستند بلکه حاصل عقاید و باورهای ما می‌باشند. موضوعی که امروز برای شما تولید استرس می‌کند، ممکن است فردا باعث استرس‌تان نشود و چیزی که برای شما فشار روانی محسوب می‌شود ممکن است برای یک فرد دیگر فشار روانی به‌حساب نیاید. در مواجهه با رویدادهای تنش‌زا، برخی گرفتار اختلالات وخیم روانی و جسمی می‌شوند، درحالی‌که اشخاص دیگری در برابر همان رویدادها نه تنها دچار هیچ نوع اختلالی نمی‌شوند بلکه آن‌ها را فرصتی برای چالش و کوشش به‌شمار می‌آورند. خوشبختانه می‌توانیم یاد بگیریم که چگونه یک موقعیت بالقوه تنش‌زا را به عنوان فرصتی برای تلاش بیشتر و نمایش توانایی‌های خود ارزیابی کنیم. مسلماً در این صورت استرس کمتری تحمل می‌کنیم.
رویدادهای تنش‌زا یا Stressor معمولاً در یک یا چند مقوله‌ی زیر می‌گنجند:
1- رویدادهای آسیب‌زا: شامل موقعیت‌های بسیار مخاطره‌آمیز و فراتر از دایره‌ی تجربه‌های معمولی انسان، مانند زلزله، سیل، جنگ، سوانح هوایی و سوانح شدید جاده‌ای
2- رویدادهای مهارناپذیر و غیرقابل کنترل: هر اندازه که رویدادی مهارناپذیرتر به‌نظر برسد بیشتر احتمال دارد به صورت رویداد تنش‌زا ادراک شود. مانند مرگ یک دوست محبوب، مرگ یکی از اعضای خانواده، اخراج از کار و یا اطلاع از ابتلا به بیماری وخیم
نکته: درواقع تنها غیرقابل کنترل بودن خود رویداد نیست که اهمیت دارد بلکه ارزیابی هر رویداد به عنوان یک اتفاق مهارناپذیر به اندازه‌ی مهارناپذیری واقعی آن، موجب تنش و استرس می‌شود.
3- رویدادهای پیش‌بینی‌ناپذیر: حتی اگر کنترل و اختیاری بر وقوع یک رویداد نداشته باشیم، چنان‌چه بتوانیم آن را پیش‌بینی کنیم از شدت استرس کاسته می‌شود. مانند حضور در کلاس استادی که همیشه احتمال دارد به‌طور غیرمنتظره از دانشجویان امتحان بگیرد. در برخی از حرفه‌ها مانند آتش‌نشانی، پیش‌بینی‌ناپذیریِ رویدادها فشار روانی فراوانی را بر پرسنل وارد می‌کند.
4 – رویدادهایی که بالاترین توان فرد را به چالش می‌کشند و با محدودیت‌های وی درمی‌آویزند: چنین موقعیت‌هایی نوع نگرش به خویشتن و خودپنداره‌ی ما را متزلزل می‌سازند. امتحانات سخت مثل کنکور و رقابت‌های ورزشی در سطوح حرفه‌ای، از این نوع محسوب می‌شوند.
وقتی ما در معرض فشار روانی قرار می‌گیریم، به‌طور خودکار واکنش‌هایی در بدن‌مان ایجاد می‌شوند که به دو دسته‌ی واکنش‌های روان‌شناختی و جسمی قابل تقسیم‌بندی‌اند.
الف) واکنش‌های روان‌شناختی:
1- اضطراب: شامل ترس، احساس تنش، دل‌شوره و نگرانی در مورد پیامدهای موقعیتِ تنش‌زا.
2- خشم و پرخاشگری: براساس ”فرضیه‌ی ناکامی-پرخاشگری“، چنان‌چه فردی در انجام کارها، کسب موفقیت‌ها و یا ایجاد ارتباطات مناسب ناکام بماند دچار خشم و پرخاشگری می‌شود. این پرخاشگری در درجه‌ی اول نسبت به عامل ناکام‌کننده خواهد بود. ولی در بعضی موارد عامل ناکام‌کننده به‌گونه‌ای است که نمی‌توان آن را مورد پرخاش قرار داد. چنان‌چه خاستگاه ناکامی، مبهم و ناملموس باشد و شخص نداند به چه چیز یا چه کسی حمله ببرد، با پیدا شدن احساس خشم به جستجوی محملی برمی‌آید تا هیجانش را نثار آن کند. به‌عنوان مثال گاهی کسی که ناکامی را ایجاد کرده چنان نیرومند است که حمله‌ور شدن به او خالی از خطر نیست. هنگامی که راه برای حمله‌ی مستقیم به خاستگاه ناکامی بسته باشد، ممکن است پرخاشگری جابجا شود. در این شرایط پرخاشگری به جای علت واقعی، متوجه شخص یا شئ بی‌تقصیری می‌گردد. برای نمونه، کسی که در محل کارش با مشکلاتی مواجه شده، خشم و غضب بیرون نریخته‌ی خویش را بر سر خانواده‌‌اش می‌ریزد، دانشجویی که از نمره‌ی غیرمنصفانه‌ی استادش خشمگین است با هم‌اتاقیش درگیر می‌شود، کودکی که در فعالیت‌های مدرسه ناکام شده به جان وسایل مدرسه می‌افتد و نوجوانی که در ایجاد ارتباط صمیمی و یا حضور در گروه‌های همسالان ناموفق بوده، با برادر یا خواهر کوچک‌ترش درگیر می‌شود.
3- افسردگی و خمودی: هرچند پاسخِ معمولِ انسان به ناکامی، پرخاشگری است با این حال رفتار وارونه‌ی آن یعنی کناره‌گیری و خمودی نیز رواج دارد. براساس ”نظریه‌ی درماندگیِ آموخته شده“، وقتی شرایط استرس‌زا استمرار پیدا کند و شخص توفیقی در حل‌وفصل آن نداشته باشد، ممکن است دچار خمودی شدید و افسردگی شود. به‌عنوان مثال وقتی فردی دچار یک بیماری صعب‌العلاج می‌شود و علی‌رغم استفاده از روش‌های مختلف، در مداوای خویش ناکام می‌ماند ممکن است دست از تلاش بیشتر بردارد و دچار افسردگی گردد. و یا گاهی مشاهده می‌شود که زنان تحت ستم شدید همسر، علی‌رغم وجود فرصت برای رها شدن از این روابط ستمگرانه، هم‌چنان به این روابط تن می‌دهند.
4- اختلالات شناختی: در صورت وجود فشار شدید روانی گاهی شخص دچار علایمی نظیر عدم تمرکز، فراموشی، ناتوانی در تفکر منطقی و حل مسأله و همچنین پر شدن ذهن از افکار منفی می‌شود. این حالات، توانایی فرد برای رویارویی منطقی و مدیریت استرس را کاهش می‌دهند.
ب) واکنش‌های بدنی:
هنگام تجربه‌ی استرس، واکنش‌های ایجادشده ضمن ایجاد آسیب‌های بدنی، باعث تشدید ارزیابی منفی فرد از موقعیت می‌گردد. این واکنش‌ها عبارتند از افزایش ضربان قلب، گشاد شدن مردمک‌های چشم، افزایش فشار خون، افزایش تعداد تنفس در دقیقه و گاهی تنگی نفس، انقباض عضلانی و اسپاسم، بالا رفتن قند خون و هم‌چنین ترشح برخی هورمون‌ها.
فشارهای روانی با دو مکانیسم زیر برای سلامت انسان مضرند و موجب بروز بیماری‌ها می‌شوند:
1- استرس می‌تواند با تأثیر مستقیم بر واکنش‌های بدنی و ترشح هورمون‌ها موجب پرفشاری خون، ایجاد بی‌نظمی در ضربان قلب، افزایش کلسترول، تشدید فعالیت انعقادی خون و درنتیجه تصلب شرایین و افزایش احتمال بروز حملات قلبی و مغزی شود. طی تحقیقات مختلف، تأثیر استرس بر اختلال سیستم ایمنی به اثبات رسیده است. جالب توجه است که هیجان‌های مثبت و برخورداری از حمایت‌های اجتماعیِ مطلوب، موجب تقویت سیستم ایمنی و هیجانات منفی و فشارهای روانی، باعث تضعیف آن می‌شوند.
2- از سوی دیگر فشارهای روانی توسط مسیری غیرمستقیم از طریق تغییرات رفتاری و با افزایش رفتارهای پرخطر، سلامتی فرد را به مخاطره می‌اندازند. در شرایط استرس، بسیاری از مردم با مصرف سیگار، الکل، قهوه و حتی مواد مخدر به عنوان راهکاری موقت سعی در کاهش تنش‌ها دارند. در این موارد عادات غذایی و ساعات خواب دچار بی‌نظمی‌هایی می‌شوند، شخص مراقبت‌های بهداشتی را به تأخیر می‌اندازد و از دستورات پزشک کمتر پیروی می‌کند.
در پایان با توجه به نکات ذکر شده همان‌طور که قبلاً ذکر شد استرس، سلامت جسمی و روانی فرد را به خطر می‌اندازد و توان تصمیم‌گیری منطقی و حل مسأله را از وی سلب می‌کند. این یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر است که همیشه در اطراف‌مان ممکن است اتفاقاتی رخ دهند که باب میل ما نباشند، بنابراین لازم است به ابزاری برای رویارویی با فشارهای روانی مجهز باشیم. خوشبختانه راهکارهای کاربردی و بسیار مفیدی برای مدیریت استرس و کنترل مؤثر هیجانات وجود دارند. با به‌کارگیری صحیح این شیوه‌ها، می‌توانیم زندگی آرام‌تر، شادتر و سالم‌تری داشته باشیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *